زیر بارون

سایت عاشقانه...

يـکــــ لحظــــہ..........

کلـــ دنيـــآ رآ هـــم کـــہ בآشتــہ بآشــے . . .

بــآز هــــم בلتــــ ميخــوآهــــב . . .

بعضــے وقتهــــآ . . . فقـــط بـعـضــے وقتهـــآ . . .

بـــرآے يـکــــ لحظــــہ هـــم کـــہ شـــבه . . .

همــــہ בنيـــآے يـکــــ نفــــر بآشــے

+ ارسال شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, ساعت 13:43 از حمید نظر بدهید


تا ابد عاشقتم.........

 تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی

تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی

همیشه تو را در میان قلبم می فشارم تا حس کنی

تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد

از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم

و تو چه عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را

از وقتی آمدی گرم نگه داشتی همیشه آغوشم را

عطر تنت پیچیده فضای عاشقانه دلم را

همیشه پرتو عشق تو در نگاهم میتابد ، همیشه دلم به داشتن تو می بالد

دستانم دستان را میخواهد و اینجاست که گلویم ترانه فریاد عشق تو را میخواند

دلم تو را میخواهد، دلم تو را میخواهد

به عشقت تکیه کرده ام سالها ، نترسیدم از جدایی و اشکها

عشق را آنگونه که هست دیدم و تو را آنگونه که بودی خواستم

تو را همین گونه که هستی میخواهم

چون همین گونه مرا عاشق خودت کردی

همینگونه مرا اسیر عشق و محبتهایت کردی

از وقتی آمدی ،آمدنت برایم یک حادثه شیرین در زندگی ام بود

گرچه میترسیدم از پایان راه اما همسفرت شدم تا اینجا که رسیده ایم در کنار ماه

چقدر برای داشتنت سختی کشیدم ، چقدر با دلتنگی هایت سر کردم و اشک ریختم

چقدر لحظه شماری میکردم که تو مال من شوی ، حالا مال من هستی و من بی نیاز

برای داشتنت شب و روز کارم شده بود راز و نیاز

نگاهم مال تو هست ، دلم گرفتار تو است

من تو را دارم و به هیچکس جز تو نمی اندیشم

مال من هستی و همین است که من زنده هستم

در قلبم هستی همین است که همیشه شاد هستم

جنس نگاهت درخشان بود که قلبم عاشق چشمانت شد

و اینگونه همه روزهایم فدای یک روز با تو بودن شد

و حالا میخواهم تمام عمرم را فدای عشق بی پایانت کنم

تو مثل و مانندی نداری ، تو فرشته ای و در قلبت جای تاریکی نداری

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی...!!!

+ ارسال شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, ساعت 13:42 از حمید نظر بدهید


چون من دوســــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم........

نباید یه مو از سرت کم بشه!

حق نداری غصه بخوری، همیشه باید شاد باشی!

اجازه ناراحت شدن نداری!

باید خیلی مواظب خودت باشی

فهمیدی؟

حق مریض شدن هم نداری! باشه؟

چون من دوســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم...

+ ارسال شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, ساعت 13:39 از حمید نظر بدهید


حس عاشق شدن.......

یک ساله بهم میگن عاشق 

میگن دیونه . میگن مجنون

یک ساله صبح پا میشم اسم اون رو لبمه 

شب میخوابم اسم اون رو لبمه

یک ساله دارم زندگی میکنما ... یعنی تازه یک

ساله دارم زندگی میکنم ..!


+ ارسال شده در سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, ساعت 13:34 از حمید نظر بدهید


حـرف تلـخ........

 من همه چیز را همانگونه که هست می بینم 


آیا آن کودکی را که دراز کردست دست 


و یا آ ن گل که ز بی مهری دهر پژمردست..

+ ارسال شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, ساعت 6:54 از حمید نظر بدهید


حـرف تلـخ........

 تنها چند خط گریسته ام میان دفتری که سالهاست 


لذت خودکاری را به خویش ندیده است:


من نمیدانم چرا سهراب گفت:


"چشمها را باید شست جور دیگر باید دید"

 

+ ارسال شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, ساعت 6:51 از حمید نظر بدهید


هیچکس..........

 هيچـــ كســ 

ويراني ام را حســـ نكرد
 

روز رفتنــــــــت را به خاطــــــــــر داری ؟
 

کفــــــش هایــــت را بغل کــــــــرده بــــودی . . .
 

مبـــــادا صدایـــــش گوش هایـــــم را آزار دهـــــــــد ! ! !
 

نـــــوک ِ پا ، نـــــوک ِ پا دور شــــدی
 

از همیـــــن گوشــــهـ کنــــار
 

.
 

.
 

.
 

و امــــــــروز
 

بی ســــــر و صـــــــــدا پیدایـــــت شد
 

تـــــا بــــه رخ نکشـــــــــی اشتباهاتـــــــــــــم را
 

ایـــــن بـــــار کفــــش هایـــــت را می دزدم
 

مبــــــــــادا فکـــــر ِ رفتــــــــــن به ســـــرت بزنــــــــد...

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 19:49 از حمید نظر بدهید


خوش بودن که به همین سادگــــی نیست......

 خوش بودن که به همین سادگــــی نیست!

 

کلی ماجرا دارد...

 


باید تو باشـــی و باران

 

روی مبل ِ کنار شومینه

 


جامهای شـــــراب و سیگار پشتِ سیگار

 

گرمای دستــــهای تو باشد

 


لبخندت...

 

و چشمان ِ من خیره به این همه زیبایــی...

 


انگار خوش بودن به همین سادگی ست!

 

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 18:49 از حمید نظر بدهید


یه دیوونه..........

اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه
 
واسه اون نم نمه چشمات ، نمیدونی چه هلاکه
 
نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی
 
شایدم می دونی اما منو باز به هم میریزی
 
نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده
 
هر چی هست اونقدر قشنگه که منو دیوونه کرده
 
 

 
+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 18:41 از حمید نظر بدهید


ولی افسوس..........

 اب به چشم من بی خواب نخواهد آمد


که اگر دل به دلم بسپاری


و اگر همسفر من گردی


من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال


تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!


تو نوشتی از من:


من که تنها بودم با تو شاعر گشتم


با تو گریه کردم


با تو خندیدم و رفتم تا عشق


نازنیم ای یار


من نوشتم هر بار


با تو خوشبخترین انسانم…


ولی افسوس


مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

 

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 18:36 از حمید نظر بدهید


صفحه قبل 1 ... 19 20 21 22 23 ... 47 صفحه بعد