زیر بارون

سایت عاشقانه...

واژه های باران..........

 می دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند


 مثل آسمانی که امشب می بارد....


 و اینک باران


 بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند


 و چشمانم را نوازش می دهد


 تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم ...

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 18:12 از حمید


روز مرگ..........

 روز مرگم هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید


همه را مست و خراب از می انگور کنید


مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید


مست مست از همه جا حال خرابش بد
هید


بر مزارم مگذارید بیاید واعظ


پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ


جای تلقین به بالای سرم دف بزنید


شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید


روز مرگم وسط سینه ی من چاک زنید


اندرون دل من یک قلم تاک زنید...

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 18:10 از حمید


ویترین زندگی..........

 تو ویترین زندگی به عروسکی نگاه نکن که مال تو نیست چون اون فقط


وسوست می کنه که اونیو که داری از دست بدی....

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 18:7 از حمید


مجنون..........

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 18:3 از حمید


فراموش کردن..........

برای قناری هایمان قفس می سازیم

 

 

وبرای گل

 

هایمان گلدانوبرای بچه هایمان

اسباب بازی می خریم

تا همبازی هایشان

را

فرا موش کنند

همیشه دیر است

همیشه جا مانده ایم

و گاهی نیز گم می شویم

در تنهایی یمان پرسه می زنیم

وسراغ بیچاره ترین آدم روی زمین را می گیریم

تاخودمان را فراموش کنیم...

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 17:54 از حمید


دوستت دارم................

 به خداوندی خدا دوستت دارم

ای تو زيباترين زيبايی ، ای رويای بيداری

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای بيقرار دلم ، ای تك درخت دشت سرخ قلبم ، 

به همين لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم

ای آنكه چشمت بارانی است ، ای تو كه روحت شادابی است ، و

رگهايت از خون محبت جاری است 

به آن كعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم

زندگی من ، ای آغاز من ، ای سرآغاز من ، ای فردای من 

به همان لحظه ديدارمان قسم دوستت دارم

نمی دانم كلمه مقدس دوست داشتن را چگونه بيان كنم تا تو باور كنی كه

دوستت دارم

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 16:22 از حمید


درد و دل.........

 روزگارم بد نیست غم كم میخورم


كم كه نه هر روز كمكم میخورم

عشق از من دورو  پایم لنگ بود


غیمتش بسیار دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود

چند روز یست كه حالم بد نیست

حال ما از این و آن پرسید نیست

گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم

حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یك غزل آمدوحالم را گرفت

 
مازیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ماپنداشتیم...

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 16:20 از حمید


ساز دلتنگی.......

 صدای چک چک اشکهایت

را از پشت دیوار زمان شنوم
و می شنوم که چه معصومانه
در کنج سکوت شب ‌، 
برای ستاره ها 
ساز دلتنگی می زنی 
و من می شنوم
می شنوم هیاهوی زمانه را که
تو را از پریدن و پرکشیدن
باز می دارد آه ،
ای شکوه بی پایان 
ای طنین شور انگیر
من می شنوم
به آسمان بگو 
که من می شکنم ! 
هر آنچه تو را شکسته
و می شنوم
هر آنچه در سکوت تو نهفته

 

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 16:18 از حمید


فردا................

 کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 16:16 از حمید


درد و دل.........

 مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم

 

 

با خیال او ولی تنهای تنها میروم

 

 

در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستی ؟”

 

 

شاید او حتی بگوید “لایق من نیستی”

 

 

مینویسم من که عمری با خیالت زیستم

 

گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم...

+ ارسال شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:, ساعت 16:15 از حمید


صفحه قبل 1 ... 20 21 22 23 24 ... 47 صفحه بعد