یاבمـــوטּ رفتــ ........
בلـاموטּ رو پلاستیـکے کرבیم بهـ خیــال نشکستـטּ..
یاבمـــوטּ رفتــ
کهـ پلاستیکــ ها زوבتــر مے سوزنـב...
سایت عاشقانه...
בلـاموטּ رو پلاستیـکے کرבیم بهـ خیــال نشکستـטּ..
یاבمـــوטּ رفتــ
کهـ پلاستیکــ ها زوבتــر مے سوزنـב...
گوشی موبایلی که توی دست فشرده نشه
به خاطر تو بوسیده نشه
شب کنار بالش گذاشته نشه
چند بار نیمه های شب به خاطر پیام های احتمالی چک نشه
گوشی موبایل نیست که
صرفا همون گوشت کوب معروفه که به خاطر نداشتن ” تو “
باید روزی صد بار کوبیدش به دیوار !!!
سالهــــــــــا دویده ام
با قلبـــــــــی معلق و پایـــی در هــــوا
دیگــــر طــاقت رویاهــــایم
تمــــــــــام شده است
دلــــــــــم رسیدن می خواهــــــد . . .
چه کسی می گوید که من هیچ ندارم؟
من چیزهای باارزشی دارم!
حنجره ای برای بغض ...
چشمانی برای گریه
لبهایی برای سکوت
ریه هایی برای سیگار
دستهایی برای خالی ماندن
پاهایی برای نرفتن
شبهایی بی ستاره
پنجره ای به سوی کوچه بن بست..!!
سوالات رایج مربوط به موبایل:
سال ۷۶ : آنتن دهی ش چطوره؟
سال ۷۹ : چقدر شارژ نگه میداره؟
سال ۸۲ : دوربینم داره؟
سال ۸۵ : دوربینش چند مگا پیکسله؟
صداش چطوره؟
سال ۸۸ : تاچه؟یا از این معمولیاس؟
سال ۹۱ : اندرویده؟
. .
سال ۹۴ : هوشمنده؟ یا معمولیه؟
سال ۹۷ : اخلاقش چطوره؟!
سال ۱۴۰۰: درکت میکـنــه ؟! یا نه؟
سال ۱۴۰۳: به اندازۀ کافی بهت توجه میکنـه؟
یا میخوای باهاش به هم بزنی؟
والا…!
همسر: چکار میکنی بعد اینکه من بمیرم؟ میری زن دیگه میگیری؟
شوهر: قطعا نه!
همسر: چرا که نه؟ دوست نداری دوباره متاهل بشی؟
شوهر: خوب معلومه که میخوام
همسر: خوب چرا پس نمیخوای دوباره ازدواج کنی؟
شوهر: باشه باشه دوباره ازدواج میکنم
همسر: ازدواج میکنی واقعا؟
شوهر: ......!؟
همسر: یعنی تو همین خونمون باهاش زندگی میکنی؟
شوهر: البته خوب اینجا خونه خوب و بزرگیه
همسر: باهاش روی تختمون هم میخوابی؟
شوهر: مگه جای دیگه هم میتونیم بخوابیم؟
همسر: بهش اجازه هم میدی ماشینم رو برونه؟
شوهر: احتمال زیاد، خوب ماشین نو هست دیگه
همسر: عکسهای من رو هم با عکسهاش عوض میکنی؟
شوهر: اگر جای مناسبی باشه چرا که نه؟
همسر: جواهراتم رو هم بهش میدی؟
شوهر: مطمئنم که اون جواهرات مخصوص خودش رو طلب میکنه
همسر: یعنی کفشم رو هم میپوشه؟
شوهر: نه سایزش 38 هست
همسر: [سکوت]
شوهر: [گند زدم!]
لعنت به زندگی .....به لکنت .........
به اتهام به تویی که از
انتهای قصه خبر داری .......
. به منی که از خودش / هزار انتقام نگرفته طلب دارد ...........
بیا دروغ بگوییم ...
راست ، گفتن تنی می خواهد
که جان ِ هزار ضربه ی کاری را داشته باشد .......
من و تو مــــــــــــــرد ِ نا
گفته های هم نیستیمـــــــ
باور کن
خیلی حرف است
وفادار دست هایی باشی..
که یکبار هم لمسشان نکردی...!
حوصلـﮧ ام سر رفتـﮧ است !
کآش مـﮯشد . . .
بـﮧ جاﮮ دست روﮮ دست گذاشتـטּ
دست توﮮ دستت مـﮯگذاشتم !!!